ناصر خان از دوستان همدل و نادیده من در
نقطه ته خط مینویسد. حرفه ای و دلنشین هم مینویسد. دیشب به
وبلاگش سر زدم دیدم مطلبی دارد در باب آدب وب زیستی و وبگردی یا نتیکت. بسیار نکات جالبی بود که حیفم آمد من باب تذکر به خودم آنرا اینجا ذکر نکنم. ضمنا به
وبلاگ ناصر حتما سر بزنید. همیشه در حال تغییر و تحول است.
اخلاق و ضداخلاق در وبلاگنگاری از:
نقطه ته خط
ایران یکی از ناامنترین کشورهای جهان از نظر اخلاق رسانهای است! از آن جهت که تا هر نوع رسانهای به دست افراد یا گروههای مختلف میافتد، علاوه بر ترویج ابتذالهای فردی و عقدههای شخصی و کینهجویی، آن را محفلی برای انتقامگیریهای شخصی و گروهی و سیاسی میکند.
جایی خواندم در وبلاگی موسوم به دانشجویان پروانهای در پرشینبلاگ، فرد بیماری اسامی دختران و پسران دانشگاهی را جفت جفت با عکس شان کنار هم گذاشته و گفته اینها با هم ارتباط دارند و علاوه بر تهمت به آنان موجب آبروریزی و حتی افسردگی افراد تا آستانهی خودکشی شده است. این عمل درست شبیه دیگر اعمالی از این دست است. نظیر پخش کردن نوارهای ویدیویی عروسیها، جشنهای تولد یا مراسم خصوصی دانشجویان و عکاسی از استخرهای زنانه که بعضاً به خودکشی برخی از دختران انجامید. این بازتابی از بیاخلاقی رسانهای در فرهنگ عمومی ایرانیان و درجه لیاقت آنان در استفاده از رسانه و ابزار است. یا مثلاً در نوع بزرگتر آن در رسانهای به نام تلویزیون میبینیم که مثلاً ضیا آتابای افراد را تهدید میکند که عکس و اسنادی از ارتباطات نامشروع آنان در تلویزیون خود منعکس مینماید. این روحیهی ایرانی که به جای «تمرین دمکراسی» به «سوءاستفاده از دمکراسی» میپردازد، پدیدهی روانشناختی قابل توجهی است که هنوز کسی راهی برای ترمیم آن نیافته است!
***
در مورد واژهای به نام «نتیکت» و آداب «نتوندی» کم گفته شده است. رشد سریع وبلاگنویسی در ایران و توجه قشر بسیاری به این منبع رسانهای، موجب می شود که علاوه بر نوعی مبادلات فرهنگی - هر چند محدود - میان افراد، ضدفرهنگهایی نیز که در دنیای واقعی شاهد آن هستیم، در وبلاگستان گسترش یابد. متاسفانه ضدفرهنگهای کلامی و شفاهی موجود در جامعهی واقعی ایرانی به شبکه نیز سرایت کرده و از حالت شفاهی و گذرا و محدود به به یک حالت مکتوب و پایدار و گسترده اشاعه یافته است.
هیچ قانون و محدودیتی برای وبلاگنویسی وجود ندارد و این از بسیاری جهات مثبت و از برخی جهات منفی است. اخلاق یک چیز نسبی است و هر کس نوعی فکر میکند و نوعی جهانبینی خاص خود را دارد و این ایجاب میکند که پیش از هر چیز به فکر نگهداری اخلاق شخصی خود باشیم و مراقب باشیم کلاهمان را باد نبرد! اما وقتی هر نتوند بر این باور باشد که میباید شخصیت مجازی سالم و شایستهای داشته باشد، حداقل این دنیای مجازی به سیاهی و زشتی دنیای واقعی نخواهد بود. برخی از اینها که به ذهن میرسد، اینجا میآید:
● به شخصیت، مذهب، نگرش و نژاد و ملیت افراد توهین نکنید (مخصوصاً افراد عادی). یادتان باشد در هر گروه و دسته و نژادی نیک و بد وجود دارد. در فضای جهانی وب، افتخار متعصبانه و افراطی به هر کدام از این مقولات نیز خریداری ندارد.
● پرستیژ داشته باشید. «بافرهنگ» باشید. بافرهنگ بودن به معنای خوب نوشتن یا سواد زیاد داشتن نیست، بلکه در احترام به دیگران است.
● موضوعات منافی با فرهنگ عمومی نظیر گسترش بیبند و باری در سکس، چیزی است که در جامعهی واقعی ما قابل پذیرش نیست و این واقعیت دارد. هرزهنویسی برای جلب بازدیدکننده و سایتها و وبلاگهایی از این نوع (که اکثراً مهوع و نفرتانگیز مینویسند تا اروتیک و عاشقانه!) هیچ جایگاهی در فرهنگ واقعی ما ندارند. ممکن است به دلیل تابوها و ممنوعیتهای موجود بازدیدکننده بسیاری داشته باشند اما در ذهن بیینندگان هنگام تقابل با عالم واقعیت، روانپریشی و دوگانگی ایجاد میکنند و در نهایت به دلیل مجازی بودن آن، مطرود میشوند.
● در اینترنت هیچ چیز و هیچ کس و هیچ خبری قابل اعتماد مطلق نیست، مگر این که به طور حتم ثابت شود.
● اگر با مطلب وبلاگی نتوانستید ارتباط برقرار کنید، زور نزنید که حتماٌ برایش کامنت بگذارید.
● کاری را که نمیتوانید انجام دهید، ادعا نکنید. اول آن را انجام دهید بعد در مورد آن بنویسید. مثلاً ادعا نکنید که میتوانید دیگران را هک کنید یا مثلاً خودکشی کنید بلکه اول هک کنید یا خودکشی کنید (!؟)
● معمولاً مرگ افراد در لحظهای پیش میآید که دقیقاً سرشار از زندگی هستند! کسی که خودکشی میکند، نیاز به این ندارد که در وبلاگش آن را بنویسد! روشهای جلب ترحم برای جلب بازدیدکننده مطرود است.
● «سلام وبلاگ باحالی داری، به منم سر بزن»! همهی با این جمله آشنا شدهایم. این نشان میدهد که چنین فردی مطلب شما (که مثلاً در مورد یک موضوع مهم نوشتهاید و نظر دیگران را میخواهید) برایش اهمیتی ندارد. هیچ گاه چنین کاری نکنید.
● اگر میخواهید دیگران به وبلاگ باحال (!) شما سر بزنند، شما به آنها سر بزنید و عقیدهتان را خیلی محترمانه در مورد آن مطلب بگویید.
● گاهی افراد بیماری به نام دیگران یا دوستانتان برای شما کامنت میگذراند. یکطرفه قضاوت نکنید.
● وبلاگها نه حزب سیاسیاند و نه قادر به تغییر اوضاع اجتماعی و نه هیچ تاثیری بر جامعهی کنونی ایران دارند (حداقل فعلاً و به دلیل توسعهنیافتگی اینترنت). وبلاگها فقط محفلی برای تبادل آرا و نوعی دفتر یادداشت روزانهی شخصی هستند و نه چیز دیگر. شما میتوانید در مورد موضوع مورد علاقهی خود حرف بزنید اما توقع نداشته باشید که عموم حتماً آن را باور کرده یا قبول کنند.
● قالبهای ساده و پیشساخته یا ندانستن طراحی وب، به معنای بیارزش بودن نوشتههای یک فرد نیست. (چه بسا گاهی برعکس هم هست!) اما اگر فکر میکنید حرفهای بزرگی برای گفتن دارید و مطالبتان بسیار مهم است و قصد ادامهی وبلاگنویسی دارید، سعی کنید دستی به سر و گوش آن بکشید!
● اگر در مورد کار با تگها و صفحات وب مشکل دارید، مثل رانندهای هستید که در صورت خراب شدن اتومبیلتان نمیدانید چه کنید. وبلاگهایی که در مورد مسائل فنی و تکنیکی اینترنت و کامپیوتر مینویسند و سخاوتمندانه تجربیات و اطلاعات خود را در اختیار همگان میگذارند، زیادند. سعی کنید به آنها بیشتر سر بزنید و زیر و بم مسائل فنی وب را بیاموزید..
● تا حد امکان درست بنویسید و غلطهای تایپی را برطرف کنید.
● نویسندگان، اهل فرهنگ و دوستانی که چیزی میدانند حتی یک کار فنی را تشویق کنید وبلاگ بنویسند. تولید محتوا به نفع همهی ماست. مثلاً در خیلی رشتههای علمی و فنی (غیر از سیاست و شعارهای چرت!) ما هیچ تولید محتوایی (با زبان فارسی) نداریم و خیلی خوب است که با یک سرچ به اطلاعات مفیدی در هر زمینهی دلخواه دستیابی پیدا کنیم. حتی تجربیات یک مکانیک یا خیاط یا تعمیرکار لوازم خانگی و غیره، بسیار برای همه مفید است.
● وقتی مطلبی برای نوشتن پیدا نمیکنید، اجباراً چیزی ننویسید بلکه مطالعه کنید. خود به خود ذهن شما برای نوشتن آماده خواهد شد. یا به خواندن مطالب دیگران بپردازید یا به رویدادهای پیرامون و مسائل اجتماعی دقت کنید.
● محورهایی مورد علاقه برای نوشتههای خود بیابید و هر چند وقت یکبار در مورد آن محورها مثل مسائل روز سیاسی، فرهنگی، هنری، اجتماعی و ادبی بنویسید.
● دیگران را در تجربههای کاری و تجربههای زندگی خود که فکر میکنید برای همه مفید باشد، شریک کنید. لذت زندگی در یاری است.
● جزوات آئین نگارش و نیز روزنامهنگاری و خبرنگاری منابع مفیدی برای ارتقای سطح وبلاگنویسی هستند. مخصوصاً اگر وبلاگ شما موضوع عمومی یا خبری دارد.
● لینک افرادی که لینک شما را میگذارند، در اسرع وقت بگذارید. اگر به هر دلیل مایل نبودید مثلاً مطالب آن وبلاگ با روحیات شما سازگار نبود مستقیماً به نویسنده بگویید لینک شما را بردارد.
● اگر دیگران برای شما کامنت نمیگذارند، دلیل این نیست که مطالبتان را نمیخوانند. یا آنها وقت اندکی داشتهاند یا مطلب شما گیرا نبوده. یا در وضعیت روحی و ذهنی مناسبی نبودهاند. یا اصلاً عقیدهای در مورد مطلب شما ندارند. مهم این است که شما حرفتان را زدهاید و اندیشهی شما در وب منتشر شده است.
● «وبلاگنویسی» شغل نیست! همه نیز مدام نمیتوانند وبلاگ بنویسند یا مطالب دیگران را بخوانند،. کار، سفر و مشکلات زندگی گاهی همهی ما را مدتی از وبلاگ دور میکند. توقع سرویسدهی از افراد را نداشته باشید یا این که همیشه خوش و خرم باشند.
● شما دیگران را نمیبینید و نمی شناسید. بنابراین صرف این که شما را نمیشناسند یا دارای هویتی مجازی هستید، به دیگران اهانت نکنید چون در درجهی اول خودتان به خودتان دارید اهانت میکنید و این حماقت است!
● با هر نوع زبان و هر گونه نثری که مینویسید، شخصیت و نگرش خود را نسبت به زندگی و محیط و دیگران نشان میدهید. واقعیت این است که دنیای واقعی بسیار تیره و تلخ است، حداقل این دنیای مجازی را خراب نکنیم.
● اگر مطالبی از دیگران یا سایتهای دیگر مینویسید حتماً لینک آن مطلب یا نویسنده را بگذارید. سرقت مطلب دیگران و درج با نام خود تفاوتی با سرقت واقعی ندارد.
● هر انسانی محترم و شایستهی توجه است، مگر این که خلاف آن ثابت شود. معمولاً بیشتر افرادی که وبلاگ مینویسند افراد منطقی، هوشمند و حساسی هستند. افرادی دارای مشکلات روانی که به آزار و ایذای دیگران یا هتاکی میپردازند، کمتر هستند. یادتان باشد که دوستان سایبر، کمآزارترین و کمدردسرترین دوستان هستند!
● اگر مبارز هستید یا انقلابی یا رادیکال یا چریک! فحاشی به هر پدیده و رویداد را پستترین افراد نیز بهتر از شما میتوانند انجام دهند، یک زبان سنجیده و منطقی، نشان از عمق اندیشه و تفکر شما دارد.
● هیچ فرقی نمیکند شما چه نگرش سیاسی یا فرهنگی یا مذهبی داشته باشید. مهم این است که برخوردتان با دیگران معرف شخصیت مجازی شما در وب است و زبان و لحنی که به کار میبرید، بازتابی از گرایشهای شماست.
پیمان عزیز! سلام. شما همیشه به من لطف داری و سپاسگزارم از محبتت. به هر حال اینترنت اگر این دوستی ها را هم نداشته باشد باید درش را گل گرفت! از دعوتنامهی اورکات هم ممنونم. خیلی وقت بود که وسوسه شده بودم ببینم اورکات چیست. ولی ایمیلها را چک کردم و اثری نبود. فکر کنم اگر محبت کنی و به جیمیل یا ام اس ان بفرستی تا به جمع نخبگان کرمانشاهی بپیوندیم! ممنون می شوم. باز هم متشکرم از لطفت.
سلام همشهری مهربان...اونجا که زلزله نیومده؟...امیدوارم هیچ وقت نیاد...در ضمن ممنون از این مطلب به جا..من که خیلی استفاده کردم...موفق و موید باشید....
سلام ؛ دست آقای خالدیان و شما درد نکنه خیلی جالب و آموزنده بود
می ترسم دوباره حرف بزنم قوز بالا قوز بشه .
واقعیت این است که آدم ها گاهی چنان به موجودیت خود عادت می کنند و با رفتار و گفتار خود چنان خو می گیرند که همه چیز را عادی و طبیعی می یابند و با تعجب می گویند: مگه من چه امه؟ چکار کرده ام که دارین این جور بر و بر نگاهم می کنین؟ خوب، به چنین آدمی چطور می شود گفت و فهماند، که تو فراموش کرده ای که از گوشت و پوست و عصب ساخته شده ای! تو دیگر یادت نیست که "ملک بودی و فردوس برین جایت بود"! حالا شده ای یک ماشین مکانیکی بدون احساس که فقط قطعی برق و تمام شدن سوخت و احیانا خرد شدن دنده ها و بریدن تسمه ها می تواند تو را از دویدن و سگدو زدن نجات دهد!
بلی، مدرسه عشق می خواهد به یادمان بیاورد که گل سرسبد آفریده های خداوندگار هستیم و از صدها هزار سال پیش به این افتخار کرده ایم که عاطفه و احساس داریم و از عقل و اندیشه برخوردار هستیم و باید پرچم افتخار را بر بلندترین قله های غرور و نخوت جهان به اهتزاز در آوریم! البته غرور و نخوت مفاهیم خوشایندی نیستند و در اینجا از سر طعنه و کنایه ادا می شوند، اما در وجود دو عنصر عقل و احساس که شکی نداریم و این دو را با افتخار تمام از صفات ممیزه بین انسان و حیوان اعلام می داریم.
سلام من که بسیار استفاده کردم انصافا وبلاگ ارزشمندی هست در اسرع وقت اگر جسارت من را بپذیرید لینک می دهم .در پناه حق باشید