استادمان بود.و اینکه همه چیزش در قوارههای لازم برای استاد بودن. متانت، آرامش و وقار و سواد.
دکتر حمید راهی. چهره اش و لهجهاش میگفت که از مردمان جنوب شرقی کشور است. یکبار که پرسیدم شما کرمانی هستید؟ لبخند آرامی زد و گفت نزدیک شدی. زاهدانی بود متولد ۱۳۲۷ و در ۱۳۵۴ لیسانس بیوشیمی را از دانشگاه شیراز گرفته بودو بعد فوق لیسانس را از تبریز و بعد آمده بود کرمانشاه. دکترا را از دانشگاه حورحیا گرفته بود و در تمامی مراحل تحصیل ممتاز باقی مانده بود . او امتیاز و برتری را در کسوت معلم دانشگاه نیز همچنان دارا بود.
۱. در بحبوحه جنگ بر گشته بود. روزی توی خیابان دیدمش. سر چهار راه اجاق و سؤال مکرر ذهنم را بر زبان آوردم: چرا همانجا نماندید؟ و وقتی هم آمدید چرا کرمانشاه؟
دوباره همان لبخند را زد و گفت: تزریقات را بلدم. اینجا جنگ بود.... هموطنانم کشته میشدند... گفتم اگر ایران باشم شاید بتوانم در درد و مصیبت همراه هموطنانم باشم . میتوانستم برایشان آمپول بزنم...
بعد با همان لبخند ادامه داد: کرمانشاه هم آمدم چون اجتناب ناپذیر بود... چون همسرم کرمانشاهیست.
و این آغاز دوستی شاگردی بود با استادش. دوستی که قبلاً بدون رد و بدل شدن کلامی و با نگاههای محترمانه متقابل شروع شده بود . از وقتی که سوآلهایی را که بزبان انگلیسی داده بود جواب داده بودم و برایش به انگلیسی در کنار تستها جواب را تشریح هم کرده بودم.
۲. صدایش هرگز بلند نشد و هیچگاه عصبانی هم نشد. به احد الناسی نمره نمیداد. معتقد بود حقالناس زیر پا گذاشته میشود. یکبار دوستی که در شرایط بد روحی بود با توجه به رابطه دوستانه ما کلی اصرار کرد تا بروم و بخواهم کمکش کند. در دل یقین داشتم ممکن نیست اما بر سبیل دوستی رفتم. وضعیت آن دوست را گفتم . گفتم که چه شرایطی دارد. گفتم که میدانم نباید این تقاضا را از استاد بکنم اما فکر میکنم عدم درک وضعیت او ممکن است سرنوشتش را بویرانی بکشاند...
مدتی ساکت ماند. دقایقی تنها سکوت بین ما بود و بعد استاد به آرامی گفت: میدانم. اما حتی نمره ادبیات فارسیاش را هم کم گرفته و این یعنی که در ابعاد دیگر تحصیل هم ناتوان است. میخواهد فردا پزشک شود ..... ادبیات زبان خودش را هم که بلد نباشد ؟.... فاجعه است.
شرایط روحیاش را دوباره گفتم. و بعد نا امید خداحافظی کردم.
چند روز بعد استاد را دیدم. گفت که به آن دوست نمره داده. با خوشحالی تا توانستم تشکر کردم. با همان لبخند آرام گفت: تشکر لازم نیست. چون به همه یک نمره داده ام تا حقی از کسی ضایع نشود.
۳.نمیدانم چه باید گفت که هرچه گفته شود کم است از این مرد. دکتر حمید راهی در اسفند ۷۹ به گونهای ناباورانه و پس از یک عمل جراحی موفق درگذشت. بعد از مرگش خیلی ها در رثای او و در مجلس بسیار شلوغ فاتحهاش حاضر شدند . خیلیها
اما اکنون بعد از شش سال هر کس به کاری مشغول است و کمتر از وی یاد میشود. امشب در یک گشت و گذار به سایت مرکز تحقیقات بیولوژی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه برخورد کردم. استادم دکتر علی مصطفایی بانی این سایت است . در سبک سایت میتوان تفاوت و خردمندی و شعور را در قیاس با دیگر اجزأ اطلاع رسانی دانشگاه دید . آخر تنها قسمتی است که از یک سیستم CMS برای اطلاع رسانی اینترنتی استفاده کرده است. بعلاوه اینکه در صفحهای به یاد و خاطر استاد همیشه جاوید دکتر حمید راهی نیز پرداخته است.
دوست عزیز-من معتقدم که پایبندی به آرمانهای انقلاب و شهدا امری حیاتی است.اما مواظب باشید که برای نمایندگی مجلس علاوه بر تعهد تیزهوشی و تخصص و بینش باز سیاسی نیز لازم است.من این حاج آقای عزیز را نمیشناسم-ولی حواستان باشد بلایی که در مجلس گذشته سر ما شیرازی ها آمد سر شما نیاید.
وعده ما:۲۴ اسفند
سلام مطالب قشنگی داری داشی گیان