فرا رسیدن بهار طبیعت را و نوروزی دیگر را به همه هموطنان عزیزم تبریک میگم و امیدوارم که همیشه
دلهایتان بهاری و اوقاتتان نوروزی باشد.
این چند روزه گرفتار بودم. خیلی.... حتی روزها رو فراموش میکنم. چقدر زود روزها و شبا میگذرند و عمر ما طی میشه و هر روز از روز قبل پیر تر میشیم و بر حجم خاطرات ما افزوده میشه.
الان وقتی که به خاطراتم نگاه میکنم یه حال عجیبی میشم.... انگار همین دیروز بود.
بوی عطر بهار توی کرمانشاه با هر جای دیگه ای فرق داشت. قابل وصف نیست....نمیشه نوشتش...یه حسه که تو وجودمه ....
نه اصلا همه چیز اون عیدا فرق داشت با حالا. تو شوق رفتن به طاقبستان میسوختیم و عید بهانه خوبی بود برای فرو خفتن آتش آن اشتیاق....
عیدهایی که میگرفتیم با بوسه های مهر همراه میشد و نوازش ...اما حالا فکر کنم بدل به یه نع معامله تهاتری خانوادگی شده باشه و کاسبهای کوچولو به دهنده عیدی به چشم مشتری بد یا خوب نگاه میکنند....
یادم نره. چهارشنبه سوری: بابا برایمان یه پیاله گلی معروف به هفت رنگ میخرید، یکی دوتا فشفشه و چند تایی هم ترقه ( که چون زور ما نمیرسید بزنیمش، خودش پرتشون میداد) ... بعد هم خودش یه آتش کوچیکی راه مینداخت و ما دو تا بچه هم از روش میپریدیم و زردی من از تو .... میگفتیم. یه همسایه ای هم داشتیم که قاشق زنی میکردند . همه اینها باعث انبساط خاطر بود.
اما حالا. پریشب صداهای انفجار عظیمی در سطح شهر شنیده میشد: میگن کپسول گاز منفجر میکنند.
رفته بودم خیابان که با خانومم یه چیزی بخرم.... دم غروب موج جمعیت جوان با نگاههای عصبی و هیستریک بسمت بالای شهر و میدان فردوسی در حرکتند. جانهایی که بصورت دسته دسته حرکت میکنند در برابر زنها و دخترهایی که آرایش کرده اند سوت میزنند....همگی باهم میخندند.... یا متلک میگویند.
سریع بخانه برمیگردیم. خیلیهای دیگر هم با احساسی ناخوشایند ، زود به خانه هایشان میروند.
نیروی انتظامی خیابان کسری را بسته.... جمعیت جوان و بیکار ، هر دم اضافه میشود....
و ساعتی بعد انفجار ....بووووم بوووم بوم . جشن چهارشنبه سوری گرفته اند. یاد دوران بمبارنها افتادم.
چه بگویم... هیستری آتش بازی یا جنون انفجار..؟ وندالها در خیابان میدوند و پلیس را تحریک به درگیری میکنند. فحش میدهند ترقه جلوی پایشان میندازند. ....
خودمانیم کودکی و خاطرات ما، عیدما و چهارشنبه سوری ما چه معصومند. مگر نه؟
میگم اگه یه همچین پدیده ای رو میشد آورد کرمانشاه و یه دور تو شهر و روستاهای اطراف دور گردوند.... چی میشد: ۲۰۰ درصد رای میاورد طرف!
--------------------------------
اینم از اسکناسهای جدید دو هزار تومنی:
تازه ترین نظریه های کارشناسی ثابت کرده است که عمارت مسعودیه قاجاری کرمانشاه، به دلیل اشتباه نظریه باستان شناسی «گیرشمن» در سال 1963 میلادی تخریب شده است.
به گزارش «میراث خبر»، «گیرشمن» و هیات همراه وی، بنای مسعودیه واقع در طاق بستان را که از ساختمان های دو طبقه و بسیار زیبای قاجاری ساخته شده بود را به واسطه سه نظریه از بین بردند. این گروه احتمال می داد که زیر این عمارت قاجاری، آثار ساسانی مختلفی وجود داشته باشد.
ضمن آن که معتقد بودند مساحت این عمارت، دهانه های اصلی سراب را کور کرده است و دهانه های چشمه آناهیتا (الهه آب) در زیر این بنا وجود دارد.
اما با تخریب این اثر هیچ یک از نظرات گیرشمن و هیات همراه وی، اثبات نشد.
بنا به گفته کارشناسان میراث فرهنگی استان کرمانشاه، امکان بازسازی این بنا نیز وجود ندارد، زیرا ستون های اصلی آن که در زیر آب زده شده بود، کاملا از میان رفته است.
در این مورد تنها اسناد مستندنگاری یک مورخ آلمانی به نام «لوشای» وجود دارد.
«عمارت مسعودیه»، یک بنای دو طبقه بسیار زیبا با تزیینات گچ بری و آیینه کاری منحصر به فرد بود که به دستور عمادالدوله، حکمران وقت کرمانشاه، در کنار سراب طاق بستان و نزدیک به نقوش برجسته این محوطه تاریخی در استان کرمانشاه ساخته شده بود.
طاق بستان، محوطه تاریخی و دارای یک سراب و نقوش برجسته ساسانی است که احتمالا این منطقه شکارگاه و محل تفریح پادشاهان ساسانی در روزگاران گذشته بوده است.
---------------------------------> منبع خبر : خبر گزاری میراث فرهنگی
همیشه پس از فرو نشستن هر معرکه و زدوده شدن شور و هیجان آن میتوان به تحلیل آن پرداخت.
با فرو خفتن شور و هیجان معرکه انتخابات اکنون میتوان حذف جریان باصطلاح اصلاح طلبی از عرصه قدرت ( که در آینده ای نه چندان دور بگونه ای ملموس تر شاهد آن خواهیم بود) را بهتر تحلیل نمود. گرچه بسیاری از صاحب نظران از زوایای مختلف به بررسی این واقعه پرداخته اند، اما بنظر من که از زاویه دیگری بدان نگاه میکنم نکته مهمی که در پس این حادثه نهفته است، نه کنش خلاف قاعده اقتدارگرایان، بلکه نوع رفتار سیاسی- اجنماعی خود اصلاح طلبان است.
عدم ساختارگرایی بمعنای عدم ببازی گرفتن توده های مردم در فرآیند حرکت سیاسی_اجتماعی شاید یکی از عوامل مهم بی اقبالی اصلاح طلبان باشد، اما نوع برخورد آنها با مردم و استفاده ابزاری از عنصر مردم در مواقع مورد نیازشان ، در طول این سالها از عمده نکاتی است که موجب رویگرداندن مردم از جریانی است که تابلوی بد خطی را باعنوان اصلاحات و مردم گرایی بدست گرفته بود.
از سال گذشته و در جریان انتخابات شوراها میشد از قدر مطلق گفتار و کردار مردم این را فهمید که به اصلاح طلبان بدیده کسانی که احساساتشان را هتک کرده اند مینگرند.
مهمترین کانون و مرکز آدرس دار جریان اصلاح طلبی یعنی حزب مشارکت، در طی چند سال پیدایش خود، نه تنها به عضو گیری سمپاتهای عادی نپرداخت، بلکه حتی از معرفی ساختار تشکیلاتی اش سر باز زد و بدرستی مشخص نشد که در چارت تشکیلاتی آن چه کسانی عضویت دارند و بدین لحاظ شاید بتوان ماهیت درونی آن را به تاریک خانه ، لفظی که اکبر گنجی اصلاح طلب، برای بار نخست در ادبیات سیاسی کشور مصطلح نمود، تشبیه نمود.
از دیگر سو جمع اصلاح طلب از زمان فتح سیاسی اشان در خرداد 76 ،بدون عنایت به توده مردم که رقم زنندگان آن پیروزی ( اگر بتوان بدان پیروزی گفت) و بی توجه به شعار " ایران برای ایرانیان"، بیشتر به تحکیم مواضع و تقسیم منافع مشغول شده ( طرد فله ای مدیران کل و جزء و انتصاب عناصر خودی! در تمامی ارکان کشور) و در دوره دوم تصدی شان، به قلعه سازی پرداخته اند. قلعه هایی نفوذ ناپذیر که بیشتر به محفل شبیه بوده اند. محافلی که بلحاظ ماهوی چندان تفاوتی با محفل رقیب نداشته اند. غافل از آنکه قلعه نفوذ ناپذیر آنگاه مستحکم است که سربازانی در آن نشسته باشند. و پایوران این قلاع که در سکرات و نشئه پیروزی نشسته بودند فراموش کردند تا مردم را نیز بحریم خلوت خویش راه دهند.
بله، رفتار پر تحکم، اقتدار گرایانه و همراه با لفاظی عناصر جریان اصلاح طلب ، بخصوص در سطوح پائین تر، و عدم تشکل سازی، شاید مبنای شکست اصلاح طلبان باشد و گرچه انگشت اتهام اصلاح طلبان همواره متوجه جریان مقابل و متضادشان نشانه رفته است ولی شاید منصفانه تر این باشد که آنان از شورای نگهبان بسیار ممنون باشند که با رد صلاحیت گسترده اش حداقل پرستیژ یک انقلابی معتدل و آزادیخواه مظلوم را برای آقایان حفظ نماید، والا این کمترین براین باورم که اینان در صورت تائید صلاحیت گسترده نیز همچنان بی اقبال و نه حتی بداقبال، باقی میمانند.
عرض شود یه بابای لوسی یه مدتی هی داره برای من تروجان و سرور هک میقرسته. یه تذکری هم دادم باز ول نکرد. چک کردم دیدم ای پی اون مال شرکت حسابگره. و احتمالا از یه نرم افزار هکر داره استفاده میکنه.
خلاصه از جلفی های این جوجه اینه که میاد نامه های تقلبی و آلوده باین صورت میفرسته:
komala_in{@}hotmil.com یا admin{@}kermanshahemrooz.com ملاحضه میکنید که همش یه ور اینکه به اسم حزب کومله برای من میل میزنه یه ور. آقا من میلهای ضمیمه دار رو باز نمیکنم. ایندفعه هم حالت رو میگیرم و پیدات میکنم ها.