نزدیک اذان مغرب است با دوستان سوار ماشین هستیم، سر یک چهارراه ...چراغ قرمز میشود و بناچار می ایستیم. دو تا پسر بچه به شیشه میزنند ... اولش فکر میکنم مثل خودمان یا آدامس فروشند یا شیشه پاک کن و یا گدا...اما، شیشه را که پائین میکشم به تعدادمان بسته هایی را که حاوی خوراکی هستند با خواهش تعارفمان میکنند... بسته های افطاریست که بسیار تمیز و شیک درست کرده اند... سر چند چهار راه دیگر هم همینطور است. بسته ها در دستهایمان است یک کلوچه ، یک بسته خرمای واکیوم شده، یک شیر و یک آبمیوه و یک قطعه نان....
وقت کردین به ما هم سر بزنید
http://kermanshahshenasi.
دکتر جان از مکه چه مدینه ی فاضله ای نشان داده ای ! از رانندگی نکردن زن ها هام بگو از نداشتن حق رای انها هم بگو از چینی بودن همه چیز حتی صندلی های هتل از نبود حتی ۱ ماشین مونتاژ نه ساخت میهنشان هم بگو از چندتا چند تا زن داشتن شان از نبود حزب سیاسیهم بگو
من نیمه پر لیوان را دیدم و نوشتم و اصولا قصد سیاه نویسی را نداشته و ندارم و اینکار را به بر و بچ! سعودی واگذار گردم که هم مشکل اونهاست و هم برایشان ملموستر.