سال ۷۷ در درمانگاه کرند کار میکردم. جای عجیبی بود با خاطرات عجیبتر که شاید یه روزی ازشون برای شما گفتم. اما توی همه آدمایی که باهاشون کار میکردم یه بهیار بود به اسم صحبت مرادی. اهل قصر شیرین. از قصر با ماشین میامد کرند برمیگشت. یه مرد میانسال که پشت سرهم سیگار میکشید. توی جمع پرحرف و شوخ و تا تنها میشد ....میدیدی که غم از وجودش میباره.....
وقتی که خوب با هم آشنا شدیم ...توی شبهایی که باهم تا نیمه شب در کنار مریضا بودیم...دردل میکرد...از جنگ و آوارگیهاش...از بیماری اعصابش و داروهایی که مدام میخورد. از دخترهای کوچیکش...از خرج و مخارج زندگی و حقوق کمش و ازاینکه امید داشت یکی کمکش کنه تا پهلوی زن و بچه ش باشه.
یک کلام.مرد خوبی بود.
امروز بهم خبر دادند که چند روز پیش سکته کرده و فوت کرده بود.
صحبت مرادی مرد و چهار دخترش را تنها گذاشت در حالیکه هنوز امید داشت یک کسی کمکش کنه اما کسی اینکار را نکرد. گفتند رئیس جدید اضافه کار ناچیزی را هم که میگرفت قطع کرده بود. رئیس جدید از بچه های انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی و جوانیست که سمبه پرزوری دارد. حداقلش اینکه زورش به صحبت مرادی و بچه های او میچربید. و در عسرت گذاشتن زن و چهار دختر او برایش از آب خوردن هم راحتتر بود.
خلاصه صحبت مرادی، که با بیماری اعصابش دست و پنجه نرم میکرد مرد. سر بچه های مخلص انجمن اسلامی که برای هاشم آقا جری مویه میکنند و اعلان در میاورند سلامت باد.
عجب سرنوشتی!
واقعا ما چه جور انسانهایی هستیم؟
سلام.یک نفر از طرف من در بسیاری از وبلاگ ها حرف های بی ادبانه قرارداده است.خواستم بگویم کار من نیست.لطفا اگر اینجا هم قرار داد آن را پاک کنید.ممنون.
یه نفر هست که با منم همین کار رو کرده و من میشناسمش و احتمالا همونه
در حیرتم از مرام این مردم پست این طایفه زنده کش مرده پرست تامرد بود زنده کشندش به جفا تا مرد به غیرت ببرندش سر دست
سلام ؛ واقعا هیچی نمیشه گفت ؛ من باید بگم که : سر انجمن اسلامی سلامت