.: کرمانشاه دیار شیرین :.

نوشته هایی از کرمانشاه

.: کرمانشاه دیار شیرین :.

نوشته هایی از کرمانشاه

برگشتیم

چهار شنبه صبح برگشتیم و پا در ارض کرمانشاه گذاشتیم. عکسهای زیادی گرفته ام که اگر مجالی بود آپلود میکنم؛ خصوصاً یک مجموعه ای از میقات که دوست دارم اسمش را بگذارم " در جامه دوست"

سر چهار راه اینها !

نزدیک اذان مغرب است با دوستان سوار ماشین هستیم، سر یک چهارراه ...چراغ قرمز میشود و بناچار می ایستیم. دو تا پسر بچه به شیشه میزنند ... اولش فکر میکنم مثل خودمان یا آدامس فروشند یا شیشه پاک کن و یا گدا...اما، شیشه را که پائین میکشم به تعدادمان بسته هایی را که حاوی خوراکی هستند با خواهش تعارفمان میکنند... بسته های افطاریست که بسیار تمیز و شیک درست کرده اند... سر چند چهار راه دیگر هم همینطور است. بسته ها در دستهایمان است یک کلوچه ، یک بسته خرمای واکیوم شده، یک شیر و یک آبمیوه و یک قطعه نان....

رمضان اینجا

مکه هستیم. اینجا در مستشفع ایران یا همان بیمارستان ایرانی مکه ساکنیم. اینجا اینترنت هم هست و اگرچه با دایال آپ وصلیم اما خوب از هیچی بهتر است. توی این مدت از طریق موبایل به اینترنت دسترسی داشتم و نوشتن با موبایل خیلی سخت بود. 

راستش در ماه مبارک رمضان اینجا حال و هوای دیگری دارد.... مردم از افطار تا سحر سرزنده و بانشاط در خیابانها میگردند... مسجدالحرام بینهایت شلوغ است و من متعجبم از اینهمه زوار.... 

یک نکته خیلی جالبی که دیدم این است که توی فروشگاهها هر جنسی را که بر میداری، مخصوصا مایحتاج عمومی، با کمال تعجب میبینی که مثلاْ همراه یک بسته چایی یک بسته دیگر هم برایگان میدهند.... روی بسته هم نوشته است بمناسبت ماه رمضان بسته اضافی برایگان هدیه داده میشود: بعبارتی قیمتها را کاهش داده اند.... 

با ایران که صحبت میکردم شنیدم که قیمت همه چی بالا رفته است. !  

دیگر هیچی نمیگویم.  

موقع افطار هرجا میری دستت را میگیرند و بهت التماس میکنند که چیزی از طعامشان بخوری...

راستی هرکس نذری داشت در خدمت هستم. این کمترین کاری است که از دستم بر میآید.