.: کرمانشاه دیار شیرین :.

نوشته هایی از کرمانشاه

.: کرمانشاه دیار شیرین :.

نوشته هایی از کرمانشاه

صد کتابی که باید پیش از مرگ بخوانید...

امروز ُ همینجور اتفاقی برخوردم به لیست ۱۰۰ کتابی که به بشریت! توصیه شده پیش از مرگشان حتماْ بخوانند و من که تنها حدود ۱۵ تا از این گنجینه را آنهم سالها قبل که هنوز بکار گل دنیا نیالوده بودیم ُ به جهت تذکر بخود و یاد آوری اینجا ذکر میکنم ( فکر کنم در گذشته اینجا و یا در یکی دیگر از وبلاگهایم یادی از آنها کرده باشم)

جالب اینکه مثنوی معنوی و گلستان سعدی هم جزء همین لیست هستند.

 

چینو آچه به (1930- ) فروپاشی : نیجریه
هانس کریستیان آندرسن (1805- 1875 ) داستان ها و قصه ها : دانمارک
جین اوستین (1775- 1817 ) غرور و تعصب : انگلیس
آنوره بالزاک (1799- 1850 ) بابا گوریو : فرانسه
ساموئل بکت (1906- 1989 ) سه گانه ی مولی ، مالون می میرد ، بی نام : ایرلند
بوکاچیو ( 1313- 1375 ) د کامرون : ایتالیا
خورخه لوئیس بورخس ( 1899- 1986) مجموعه ی آثار : آرژانتین
امیلی برونته ( 1818- 1848) بلندی های بادگیر : انگلیس
آلبر کامو (1913- 1960) بیگانه : فرانسه
پل سزان (1920-1970 ) اشعار : فرانسه/ رومانی
فردیناند سلین ( 1894- 1961 ) سفر به انتهای شب : فرانسه
میگوئل سروانتس ( 1547- 1616 ) دون کیشوت : اسپانیا
جفری چائوسر (1340- 1400) حکایت های کانتربوری : انگلیس
جوزف کنراد (1857-1924 ) نوسترومو : انگلیس/ اوکراین
دانته ( 1265- 1321 ) کمدی الهی – ایتالیا
چارلز دیکنز ( 1812 1870 ) آرزوهای بزرگ : انگلیس
دنیس دیدرو (1713- 1784 ) ژاک قضا قدری و اربابش : فرانسه
آلفرد دوبلین (1878- 1957 ) محله آلکساندر برلین : آلمان
فیودور داستایوسکی ( 1821- 1881) جنایت و مکافات – ابله – تسخیرشدگان – برادران کارامازوف : روسیه
جورج الیوت (1819- 1880 ) میانه ماه مارش : انگلیس
رالف الیسون ( 1914- 1994) مرد نامرئی : آمریکا
اورپیدو ( 480- 406 ق.م) مده آ : یونان
ویلیام فالکنر (1897- 1962 ) آبشالوم ، آبشالوم – خشم و هیاهو : آمریکا
گوستاو فلوبر (1821- 1880 ) مادام بواری – داستان مردجوان : فرانسه

ادامه مطلب ...

مرثیه و مدیحه در کشورهای دیگر

یک دو ساعتی میشود که دلم هوای نوحه‌ای را کرده بود و بدنبال باسم کربلایی اینور و آنور را گشتم و در این جستجو برای یافتن منظور با مرثیه خوانی بنام عبدالرحمن اونول یا Abdurrahman Önül که ترک زبان است آشنا شدم و از آنجا که برایم بسیار جالب بود که در کشور ترکیه کاست و سی دی های این خواننده مذهبی طرفداران بسیاری دارد.

عبدالرحمن اونول بیشتر در رشته اناشید یا همان مدیحه سرایی برای پیامبر و خاندان نبوت فعالیت میکند و یک سبک تلفیقی با موسیقی ترکیه را دارد. اما یک سی دی دارد بنام کربلا که در وصف مصائب آقا ابا عبدالله خوانده است.  بعلاوه یکی از آخرین کارهایش هم الوداع است که در وداع از مدینه النبی ( هنگامیکه حاجیان برای بستن به احرام این شهر را ترک میکنند) اجرا شده است.عبدالرحمن اونول - نفر سمت چپ

 

عکس مقابل هم تصویر این مداح - مرثیه خوان است .

در ضمن قطعه کربلا را میتوانید همراه با چند قطعه مذهب دیگر در زیر بشنوید که انشا الله اگر فرصت کنم قطعات زیبایی را بمرور در پلی لیست میگذارم. 

تصویر کلیپ این قطعه را هم اگر اینترنت بدرد بخور! دارید از اینجا مشاهده کنید.

ضمنا اینهم لینک دانلود آلبوم کامل الوداع

 

میرزا رضا کلهر

درگذشت نامدار ترین خوشنویس دوره قاجار

نقل از: – حیات

میرزا محمد رضا کلهر(کرمانشاهی) نامدار ترین خوشنویس دوره قاجار در 29 امرداد ماه سال 1271 خورشیدی برابر با 25 محرم الحرام 1310 ه. ق دار فانی را وداع گفت.
میرزا محمد رضا کلهر در یکی از روزهای تابستانی سال 1245 ه. ق در کرمانشاه متولد شد. پدرش محمد رحیم بیگ سردسته سواره رو فوج کلهر بود . ایل کلهر که شهرتش را از سوار کاری و شمشیر زنی بدست آورده ، تمام جوانانش را به آموختن سوارکاری و شمشیر زنی وادار می ساخت و محمد رضا نیز از این قاعده مستثنی نبود. برادر بزرگش ، نوروز علی سوار کار و شمشیرزن ماهری بود .
بعد از درگیری که بین ایل کلهر و دیگر قبایل ایجاد شد، محمد بیش از پیش خود را با جنگ و گریز بیگانه می یافت، چون به خلوت ، انزوا ، صلح وآشتی تمایل داشت. او بعد ازاتمام این درگیری، مصمم شد، شمشیر و اسب را با وجود مهارتی که کسب کرده بود، برای همیشه رها کند . تصمیم گرفت خواندن و نوشتن را از پسر عمویش که خط خوشی داشت ، بیاموزد. در همین روزها، به قلم باریک نی و خط خوش پسر عمو، دلبستگی پیدا کرد. گویی از پیچ و تاب خط به آرامش قلبی می رسید.
هنگامی که محمدرضا سنین کودکی را پشت سر گذاشت ، نوروز علی به امر پدر، این فنون را به محمدرضا آموزش داد . او گاهی از بی توجهی محمد رضا گله می کرد. محمدرضا روحیه خود را با این فن سازگار نمی دید، چون آنقدر که از تماشای یک لاله وحشی لذت می برد، از سوارکاری و شمشیرزنی چیزی دستگیرش نمی شد.
آنقدر از روی خط پسرعمویش نوشت تا یقین کرد مثل او نوشته است. شاید هم بهتر" اما افسوس که در میان ایل، استاد خوشنویسی نبود، تا بتواند نزد او خطش را به سرانجام برساند . سرانجام تصمیم گرفت برای نیل به مقصودش به تهران عزیمت کند. این مساله را با پدر بازگو کرد، رضایت پدر او را خشنود ساخت و با اعتماد به نفس بیشتری راهی "دارالسلطنه" – پایتخت شد.
محمدرضا در تهران، شاگرد مکتب میرزا محمد خوانساری شد. میرزا، خط نستعلیق را به استادی و مهارت تمام می نوشت، و دارای شهرت بسیار در این خط بود. محمد هر روز صبح کنار اسباب کتابت استاد خود می نشست و هنگام نوشتن استاد، تمام حواسش را به قلم و حرکت دست او معطوف می کرد. وقتی استاد می نوشت، در خیالش بال هایی ناپیدا او را به سمت لذتی درک ناشدنی پرواز می داد.
محمد، هر روز مشق هایش را به استاد می داد، استاد آنها را تصحیح می کرد. زیر بعضی از کلمات ، کلمه را دوباره می نوشت ، ضعف های کار را توضیح می داد و عقیده داشت :«خطش وحشی است و باید رامش کند، بدون قاعده و قانون نوشته، باید به خط استاد نگاه کرده و جزئیات رادقیق اجرا کند، نه کم و نه زیاد.»
سه سال از شاگردی محمدرضا گذشت ، به قول استاد ، خطش رام شد و شکل و شمایلی پیدا کرد. او بدون ذره ای تردید، هر روز ساعت ها مشق می کرد، هم مشق نظری (سیر در خط استاد) و هم مشق قلمی (بر روی کاغذ قلم می زد و به سطر نویسی و سیاه مشق می پرداخت) روزها با قلم کتابت، مشق خفی و ریز و شب ها با قلم درشت، مشق جلی می کرد.
گذر زمان محمدرضا را از خوشنویس ناشی و تازه کار چند سال پیش که حروف و کلمات را با ذوق و سلیقه شخصی می نوشت(بدون رعایت تناسبات و نسبت های خط )، به شاگردی در پایه استاد تبدیل کرد. آخرین مشقی که به استاد نشان داد، مورد تمجید او قرار گرفت و به او گفت: از این به بعد جستجو کن و از آثار استادان قدیم، نکته هایی تازه بیرون بکش و در نهایت خطی بپرور، که بدون امضا معلوم شود خط توست.
از آن به بعد از هر کس که در خوشنویسی سر رشته ای داشت ، سراغ مرقعات ( مجموعه ای از آثار خط یا نقاشی که به شیوه ای هنرمندانه کنار هم قرار گیرد) استادان گذشته را می گرفت. با این که خرید اغلب مرقعات و قطعات برای او ناممکن بود، اما تا جایی که دخلش اجازه می داد، آنها را خریداری می کرد و بقیه را از دیگران به امانت می گرفت ، تا از روی آنها مشق کند. محمدرضا از آثار استادان درگذشته، بیشتر از همه به خط میرعماد الحسنی علاقه داشت ومناسب ترین خط را، خط میرعماد می دانست. او هنگامی که شنید روی سر در یکی از حمام های قزوین، کتیبه ای به خط میرعماد وجود دارد، به قزوین رفت .
محمدرضا کلهر در سال 1264 (ه. ق) پیغامی از طرف دربار دریافت کرد که برای تعلیم خط به ناصرالدین شاه راهی دربار شود. در مجلسی که برای معرفی او به شاه ترتیب دادند، امیر کبیر صدراعظم و چند نفر دیگر حضور داشتند. امیر به گرمی از "کلهر" استقبال کرد و قرار شد هر هفته در دو جلسه به شاه تعلیم خط بدهد. شاه به خوشنویسی علاقه داشت، اما با تنبلی مشق می کرد. گاهی وقت ها که میرزا برای تعلیم می رفت، شاه به بهانه ای واهی از گرفتن سرمشق امتناع می ورزید.
در همین روزها نوروزعلی هم به تهران احضار شد تا در دربار، به عنوان میرشکار سلطنتی خدمت کند. چند صباحی که گذشت، محمدرضا به اصرار برادر راهی ایل و دیار شد. دختری که مادرش برای او نامزد کرده بود، مورد پسند او نیز واقع شد و ازدواج سرگرفت.

بعد از ازدواج، ناصر الدین شاه به او پیشنهاد کرد، به دارالطباعه (به ریاست محمد حسن خان) برود و حقوق بگیر دائم آنجا شود. اما کار در دربار با روحیه محمدرضا سازگاری نداشت، با اینکه روزگار به سختی می گذرانید، اما خم به ابرو نمی آورد و زیر بار منت نمی رفت.
پس از چندی به منظور تعلیم خط به دو پسر قوام الدوله (از منشیان میرزا آقاخان نوری صدر اعظم ناصر الدین شاه) به منزل او رفت. برایش حجره خصوصی ترتیب دادند. حقوق خوبی هم دریافت کرد. در آنجا به عادت همیشه تا دیر وقت در پرتو نور چراغ های گردسوز، در همان حجره مشق می کرد. یک شب از خستگی قلم در دست، سرصفحه مشق به خواب رفت. بعد از لحظاتی بیدار شد و مشق کردن را ادامه داد.
او متوجه شد که ضرباتی به شیشه پنجره می خورد. با دقت بیشتر توانست شبح صورت قوام الدوله را پشت پنجره ببیند که به او نگاه می کند. قوام به او گفت: کاشکی من هم صاحب چنین خط زیبایی بودم ! محمدرضا گفت: از عدالت خدا دور است که این همه مال و منال و خدم و حشم به تو داده، خط مرا هم به تو بدهد. سگرمه های قوام در هم کشیده شد و بدون اینکه چیزی بگوید رفت. فردای آن روز محمدرضا اسبابش را جمع کرد تا آنجا را ترک کند.
کلهر در سال 1300 به رغم نفرتی که از همراهی با شاه داشت، وقتی از اعتماد السلطنه شنید که سفر مشهد مقدس در پیش است، به شوق زیارت حرم امام رضا (ع) همراهی با کاروان شاه را قبول کرد. طی سفر، اعتمادالسلطنه روزنامه ای به چاپ رساند که میرزا کتابت متن آن را به عهده داشت. به تدبیر اعتمادالسلطنه، تمام وسایل چاپ سنگی همراه کاروان بود و هر چند روز یک بار، متن سفر نامه و گزارش های روزانه، نوشته شده و در شش یا هفت صفحه، به شیوه چاپ سنگی منتشر می شد. روزنامه، قطعی به اندازه یک ورق داشت و شماره اولش، در روز یکشنبه یازدهم شعبان 1300 (ه.ق) در دماوند و شماره دوازدهم آن در روز یکشنبه دوازدهم ذی الحجه در خاتون آباد، پنج فرسنگی تهران، منتشر شد.
به سبب قحطی که سراسر تهران را فرا گرفته بود ، کلهرهم به دلیل گرسنگی های دراز مدت، لاغر و تکیده شد. دائم چرت می زد. صداها را به سختی می شنید. نفس هایش به سختی بالا می آمد ، اما کم کم کند شد ، قلبش از تپش باز ایستاد و چشم هایش به افقی دور خیره ماند و در چنین روزی چشم از جهان فرو بست. در روزگار نامردمی ها، شیخ هادی نجم آبادی با تعدادی از یاران با وفا، بر جنازه میرزا محمد رضا کلهرنماز خواندند و او را در قبرستان محله حسن آباد، به خاک سپردند.
میرزا محمد رضا کلهر در خط نستعلیق بعد از میرعماد قزوینی بهترین خطاط به حساب می آید و او را از میر عماد کمتر نمی باشد. او را مردی درویش منش ،خوشخوی ، سبکروح و بذله گو می دانستند. محظری مطبوع و طلعتی محبوب داشته است .
از میرزا محمد رضا کلهر، دو دسته آثار باقی مانده است:
الف) آثار چاپ سنگی عبارتند از: مخزن الانشاء، قسمتی از دیوان فروغی بسطامی، قسمتی از ریحانه الادب ذکاءالملک فروغی، قسمتی از دیوان قاآنی، منتخب السلطان سعدی و حافظ، مناجات خواجه عبدالله انصاری، رساله غدیریه، فیض الدموع، نصایح الملوک، قسمتی از سفرنامه کربلای ناصر الدین شاه، روزنامه اردوی همایون و قسمتی از روزنامه شرف.
ب ) آثار دست نویس آن استاد عبارتند از: مخزن الانشاء، فیض الدموع، گاهنامه ها و تقویم ها، خواص السور (در حاشیه و متن قرآن مجید)، سیاه مشق ها، فرامین، مناشیر و عریضه های گوناگون.

دکتر محمد مکری

 در تماس با عزیزی بحث بر سر نخستین سفیر انقلاب در اتحاد جماهیر شوروی رقت. دکتر محمد مکری که ریشه در آب و خاک کرمانشاه دارد . ایشان خبر از درگذشت این استاد ادب پارسی دادند.

دکتر محمد مکری، نامزد اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران و نخستین سفیر جمهوری اسلامی ایران در اتحاد جماهیر شوروی، ساعت 10 شب ۲۳ تیرماه در پاریس در سن 84 سالگی درگذشت.

بیوگرافی:

نام: محمد مکری کیوانپور کرمانشاهی  - مترجم، نویسنده ، شاعر    فرزند: عبدالله   متولد ۱۲۹۸ شمسی - کرمانشاه

تخلص شعری: کیوان

از خانواده مکری بابامیری کردستانی بود. تحصیلات ابتدایی را در کرمانشاه و دوره متوسطه را در دبیرستان شرف تهران تمام کرده و سپس لیسانس ادبیات را از دانشسرایعالی اخذ نمود. در دوران نهضت ملی شدن نفت هماره ملیون و از یاران مصدق بود که بهمین دلیل پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عازم اروپا شده و تا هنگام پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ در آن کشور ساکن بود.

 دکتر محمد مکری از نزدیکان امام خمینی در پاریس بود. او درتدارک و تهیه هواپیما و مقدمات بازگشت بنیانگذار جمهوری اسلامی به ایران نقش به سزایی داشت. 

او یکی از پژوهشگران برجسته فارسی و کردی بود که از وی آثاری به زبان های فرانسه، کردی و فارسی به جای مانده است.
مکری ضمن تدریس در دانشگاه سوربن پاریس، ریاست بخش تحقیقات زبان شناسی این دانشگاه را نیز بر عهده داشت. متذکر میگردد که استاد علاوه بر آشنایی با زبانهای باستانی بر خط و نگارش زبان پهلوی احاطه کامل داشتند.

  کتاب های متعددی در زمینه زبان شناسی و به خصوص زبان فارسی توسط ناشران فرانسوی و یا انتشارات زیگفرید که انتشارات خود او و پسرش هست به چاپ رسیده که از جمله می‌توان از آخرین کتاب او به نام «نگاهی نو به تاریخ ایران و زبان فارسی» نام برد. از جمله دیگر کتبی که توسط وی تالیف شده است، موارد زیر را می‌توان برشمرد: خط و زبان فارسی کاملترین خط و زبان جهان، فرهنگ نام های پرندگان در غرب ایران، پنج گفتار (فرانسه)، مرزهای شرقی ایران( فرانسه) و گرامر زبان کردی ( فرانسه)، بغستان یا بیستون ،مجموعه ترانه‌های کردی یا گورانی، عشایر کرد، دیوان اشعار . شایان ذکر است که دکتر محمد مکری از همکاران علی اکبر دهخدا در لغتنامه بود  .

مکری اگر چه یکی از نیروهای ملی طرفدار مصدق به حساب می آمد اما در بحث ملی گرایی افراطی حساب او را مخصوصا در این اواخر میتوان با آنها جدا کرد. وی بخصوص به حلقه ایرج افشار و شوونیستهایی از این دست هیچ اعتمادی نداشت. او شدیدا به حضور و سیطره فراماسونها در نهادهای فرهنگی بعد از روی کارآمدن رضاشاه معترض بود و افشاگری های زیادی را در این رابطه انجام داده بود.

به اعتقاد وی تاریخ و فرهنگ ایران همواره مورد جعل و وارونه سازی قرار می گرفت و محققان منصف و واقعی نمیتوانستند حرفهای خود را بزنند. افسوس که کتابهای آن مرحوم اغلب به دست خوانندگان داخل کشور نمی رسید و محافل شوونیستی خارج از کشور نیز در نشریات و سایتهای خود او را بایکوت کرده بودند. دیگر از شاخصه های مکری این بود که به رغم کرد زبان بودن در مقابل تمامیت خواهان کرد تسلیم نشد. وی اخیرا در مورد نژاد نادرشاه افشار که یکی از کردهای کرمانج خراسان در کتابش کرد بودن نادر را ادعا کرده بود شدیدا موضع گرفته و گفته بود: نادر شاه مسلما از ترکان افشار است.
امیدواریم با چاپ و نشر کتابهای او در ایران و همچنین در انترنت فضای تک صدایی رسمی موجود در تاریخ و فرهنگ ایران رنگ ببازد و دانشجویان و محققان شوونیست زده فرصت نگاههای دیگر از دریچه های متفاوت به تاریخ و فرهنگ را تجربه کنند.

.

 

درگذشت این استاد گرانقدر را به بازمندگان ایشان تسلیت میگوئیم


سامی یوسف - المعلم

   

سامی یوسف خواننده آذربایجانی الاصل ساکن و تحصیلکرده رشته موسیقی در لندن است که به کار موسیقی مذهبی پرداخته و در آهنگ هایش رسول اکرم ( ص) را توصیف میکند. صدای زیبا و دلنشین او بسیار آرام بخش و همخوان با موضوع ترانه هایش است. سامی متولد ۱۳۵۹ است و امیدوار است که بتواند هرچه بشتر در راه که آغاز کرده فعالیت کند. آلبوم المعلم یکی از پرفروشترین کارهای اوست.

 

 

ترانه عید

  

ترانه محمد(ص)

نمونه ای از کارهای سامی یوسف با فرمت ریل آدیو