.: کرمانشاه دیار شیرین :.

نوشته هایی از کرمانشاه

.: کرمانشاه دیار شیرین :.

نوشته هایی از کرمانشاه

میهمان کوچولوی خدا....

حاجی زنگ میزند و سراغ عکس پسر کوچولوی بیمار را میگیرد. همان که با سید مرتضی حسینی است و محمد رضا هدایتی.

میپرسم خودش میخوادش؟

میگوید : نه خانواده اش... خیلی دنبال این عکس آمده اند.

میپرسم: حتماً پسرک یاد حسینی و هدایتی افتاده.

سکوت میکند.

طفلک چند روز پیش فوت کرده و حالا پدر و مادرش آخرین تصویر پسر کوچولوشان را میخواهند. حتماً برای گریه کردن.

من که منقلب منقلب شدم.خدایا چکار میکنی؟ خیلی کوچیک بود...

انگار خودش هم میدانست. نه که معصوم بود، ...

نمیدانم چه بنویسم.

واقعا نمیدانم.

بخاطر روح کوچک این میهمان کوچک خدا، حتماً یک فاتحه بفرستید.

لطفاْ مرا بشوئید.

از سال ۱۳۷۴ با اینترنت آشنا شدم.از سال ۱۳۷۵ هم مدام با این تکنولوژی کار کرده ام. در سایه وقت و تلاشی که صرف کرده ام با خیلی از عرصه های این حوزه آشنا شده ام. با شبکه و مفاهیم آن با نصب سخت افزارهای مختلف و عیب یابی آنهاوووو اما علاقه ام چند سال است که به حوزه سیستمهای مدیریت محتوا کشیده شده و از این سیستمها در راه اندازی پورتالها بهره میبرم. طی این سالها دانشگاه من سایتی را که حدوداْ یازده سال پیش راه انداخته با کیفیتی بسیار پائین ُ همچنان حفظ کرده است. تکنیک طراحی آن مبتنی بر فرانت پیج است و صفحات استاتیک بسیار بسیار بی کیفیت و محتوا تر، ضعف در بکار بردن اجزا‌ء گرافیکی و چیدمان منوها و بکارگیری عناصر کریه بر زدگی بیننده دوچندان می‌افزاید. اما چندیست که گاه که به اتفاق به سایت دانشگاه سرمیزنم با اخطارهای مدام مرورگر فایرفاکس مواجهه میشوم. ۳-۴ ماه است که این سایت اقدام به پخش ویروس و اکسپلویت میکند و همچنان کسی به فکر درست کردنش نیست.

یاد ماشینهای کثیفی  آب ندیده‌ای میافتم که ظریفی بر رویش نوشته" لطفاْ مرا بشوئید"...TinyPic

تصویر بزرگتر

اریش اوزر

Erich Ohser  ۱۹۰۳-۱۹۴۴ کاریکاتوریست آلمانیست که بخاطر مجموعه داستانهای بدون کلام و نوشته Vater und Sohn,یا  آنطور که در فارسی معروف است: قصه های من وبابام معروف شده است. در این داستانها یک پدر تنومند و کچل با سبیلهایی گنده ، همراه با پسرش اریک در مجموعه ای از حوادث و ماجرا وارد میشوند و آنها را با ملاحت از سر رد میکنند. و شیرینی همه اینها در اسلپ استیک بودن قضایا و رابطه اندک توطئه آمیز! پدر و پسر است. از ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۷ قریب ۱۵۷ سری از این داستانها در نشریه آلمانی برلنر ایلاستراته زایتونگ به طبع رسید.

اوزر در ۱۹۲۸ در رشته گرافیک از دانشگاه لایپزیک فارغ التحصیل شد و در نشریات آزاد آلمان آن دوران به کار پرداخت . روح آزاد و شامه تیز اوزر ، به سخره گرفتن حزب ناسیونالیست آلمان و بخصوص شخص هیتلر و گوبلز متوجه شد . کارهایی که سالها بعد و با به قدرت رسیدن نازیها ، دو دشمن بیرحم را در برابر اوزر قرار داد و در همان ابتدای به حاکمیت رسیدن او را از ادامه کار در نشریات باز داشت و بعبارتی ممنوع القلم کرد.

اوزر با زهم دست برنداشت و کارهایش را با نامهایی مستعار ارائه داد تا اینکه در ۱۹۴۰ دستگیر و روانه زندانهای دهشت بار گردید. جرم اوزر  مخالفت با مرام نازی اعلام شد. در پنجم آوریل ۱۹۴۴ اریش بطرز مشکوکی در سلولش مرده یافت شد. گفته شد که اریش پیش از محاکمه خودکشی کرده است. اما در آن دوران بسیاری از مخالفان هیتلر بهمین سبک و سیاق از بین میرفتند.

داستانهای من و بابام، بازمانده از مردیست که  در خلوت خود و تنها پسرش و برای سرگرمی او دست بکار میشود و قصه سازی میکند...

داستانهای من و بابام، الآن بخشی از وجود ما پدرانی است که سالها پیش کودکیمان را سپری کردیم و در طی این سیر نشریه های پیک دانش آموز با قیمت ۲ ریال ؛ من و بابام؛ را بهمان نمایاند.

 


دانلود جلد دوم مجموعه داستانهای من و بابام ( فارسی):

   اینجا


داستانهای من و پسرم

پسرم هرشب طلب داستانی را میکند تا برایش بگویم. راستش هرچه در خاطر داشتم برایش گفته ام و جالا دیگر داستانی بلد نیستم که بگویم و بتازگی شروع کرده‌ام به داستان بافی. پسرکم صبورانه به آسمان ریسمان بافی هایم گوش میداد تا اینکه یک شب گفت بابا اینا چیه دیگه؟ میخوای گولم بزنی؟

نتیجه این شد که یک سری داستان صوتی پیدا کردم و شبها برایش میگذارم. بسیاری از آنها برای خیلیها خاطره انگیزند.... داستانهای شرکت ۴۸ داستان!. از امشب هرچه را که دارم آپلود میکنم تا سایر پدران قصه گو استفاده کنند و بچه های قصه خواه، حال ببرند.

------------------

  • تیز چنگال ماهیچه دوست     با صدای: مرتضی احمدی         فرمت: 3gp

دانلود کنید



  • داستان سه بچه خوک         با صدای هنرمندان شرکت 48 داستان


ببخشید... اینهم کتاب قصه های من و بابام (جلد اول) بیاد روزهای دبستان و نشریه پیک

دانلود کنید

برای تو....

پانزده شانزده ساله بودم که نهج‌البلاغه پدرم را از میان کتابهایش بیرون کشدیم تا ببینم چیست و بعد کم کم خواندمش و این کم کم ها شد یکی دو بار خواند این کتاب بزرگ. ترجمه جواد فاضل بود. نثزی شیوا ، زیبا و گیرا و آن مستی کلام مولا هنوز بر روح و جان باقیست. چند روز پیش دوباره سری زدم به سخنان بلیغ مولا.

------------------

وَاحْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یُعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یُسْتَحَى مِنْهُ فِی الْعَلاَنِیَةِ، وَاحْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ اءَنْکَرَهُ اءَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ، وَ لاَ تَجْعَلْ عِرْضَکَ غَرَضا لِنِبَالِ الْقَوْلِ، وَ لاَ تُحَدِّثِ النَّاسَ بِکُلِّ مَا سَمِعْتَ فَکَفَى بِذَلِکَ کَذِبا، وَ لاَ تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ کُلَّ مَا حَدَّثُوکَ بِهِ فَکَفَى بِذَلِکَ جَهْلاً، وَاکْظِمِ الْغَیْظَ وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ القُدْرَةِ وَاحْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَاصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَکُنْ لَکَ الْعَاقِبَةُ،...


از هر کار که در نهان انجام گیرد، ولى به آشکارا سبب شرمسارى شود، دورى نماى . از هر کارى که چون از کننده اش پرسند، انکارش کند و عذر آورد بپرهیز. آبروى خود را هدف تیرهاى سخن مردم قرار مده . هر چه شنیدى به دیگران مگوى که همین بس که تو را دروغگو شمرند و هر چه شنیدى ، انکارش مکن که همین بس که تو را نادان شمرند. خشم خود فرو خور و به هنگام قدرت ، گذشت نماى و در وقت غضب بردبار باش و چون توانایى یافتى گناه دیگران را عفو کن تا عاقبت نیک از آن تو بود....